40. نمونه ای از نامه های مؤلف به مراجع شرعی و قانونی

در همین ایام برای اتمام حجت و هشدار به علما و مقابله و اعتراض به ظلمی‌كه به من و عقایدم شده بود نامه هایی مؤدبانه به سازمان اوقاف و آیت الله شریعتمداری و خوانساری و..... نوشتم تا لا أقل در برابر ظلم سكوت نكرده و لا أقل تكلیف شرعی خود را ادا كرده باشم. و اینك برای ثبت در تاریخ، متن برخی از نامه هایم را عینا در اینجا درج می‌كنم:

تاسع ربیع الأول/97     

حضرت مستطاب آیت الله آقای شریعتمداری وفقه الله

به استحضار می‌رساند در این جنجال و غوغایی كه مداحان و شیخیان و غلاة و صوفیان و روضه خوانان بپا كرده اند علیه من، لازم است مراتبی به عرض برسد. نامه ای به عنوان صابر با امضای جعلی نشر می‌دهند كه اصل ندارد . در تاریخ جهان و حوادث مسلمانان نظائر بسیاری دارد كه معلوم است اینان تنها نیستند كه به مردان حق و حقیقت تهمت می‌زنند و به نقل تاریخ مانند حضرت علی (ع) را به كفر و شرك متهم نمودند و مانند قضاوت قاضیان آتن در حق سقراط و یهودیان در باره مسیح (ع). آیا اعتقاد به روز واپسین و محكمه مالك یوم الدین ندارند مستندشان چیست؟ من صد جلد تألیفات دارم در كجا جز قول خدا و رسول و حضرت امیر (ع) و امام صادق (ع) گفته ام اگر به رفتار من استناد می‌كنند چه عملی بر خلاف علی و اولاد او علیهم السلام انجام داده ام. تازه از آن نامه‌ی مذكور چه مطلبی برخلاف اسلام استفاده می‌شود آقایان چرا پس از ده سال برای بحث با ما حاضر نمی‌شوند.

من جز رد بدعتها و خرافاتی كه به اسلام بسته اند كاری نكرده ام، شما سزاوار بود مرا یاری كنید اگر چه من توكلم بر خداست. شما لا أقل در این فتنه انگیزی پشتیبان عوام نباشید. وظیفه‌ی همه‌ی ما مبارزه با خرافات دینی و شركیات عوام است تا آن حد كه عَلَم چهار و نیم میلیون تومانی خریده اند. باید دانست كه در فردای محشر و فزع اكبر در محكمه بهترین داور یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا رسیدگی خواهد شد. من اگر اهل دنیا بودم چیزی برای خود اندوخته بودم در حالیكه از احدی توقع نداشته و ندارم و از قلم و قناعت روزگار می‌گذرانم انتظار آن است كه به توسط حامل ورقه هر چه به نظرتان می‌رسد اعلام نمائید.

ولینصرن الله من ینصره          والسلام علیكم

السید ابوالفضل علامه البرقعی

 

بسمه تعالی

نامه‌ی سرگشاده و داد خواهی از محضر آیت الله خونساری و سایر محاكم شرعی و قانونی

به استحضار عالی می‌رساند حضرت عالی اگر مرا در خطا و اشتباه می‌دانید سزاوار بود مرا بخواهید و دلیل آن را بیان كنید؛  زیرا حقیر برای مباحثه و حتی برای مباهله نیز آماده ام. من مسلمان و تابع قرآنم و امامان اهل بیت رسول علیهم السلام را قبول دارم. شما اگر دلیلی دارید نباید به زور و جبر و حبس چنگ بزنید و مرا به سكوت مجبور نمایید. آیا گویندگان خرافاتی و حتی نصاری و یهود و صوفی و شیخی همه باید آزاد باشند، ولی گویندگان قرآن فقط نباید آزاد باشند، آیا حق امامی‌كه مدت 27 سال در مسجدی امامت كرده می‌توان غصب نمود و آیا نماز جماعت امام غصبی و تحمیلی صحیح است آیا لا إكراه فی الدین در قرآن نیست آیا هر كسی حقایقی را اظهار كند باید با افترا و تهمت و تحریك عوام و تكفیر او را كوبید آیا خدا نفرموده:  "إن الذین یكتمون ما أنزلنا من البینات والهدی من بعد ما بیناه للناس فی الكتاب أولئك یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون" آیا روحانیت نباید با منطق باشد؟.

 خدا فرموده: "وما اختلفتم فیه من شیء فحكمه إلی الله" و نفرموده «الی الزور و البهتان» آیا با داشتن هزاران مسجد و هیئت نمی‌شد حقی را ثابت كرد و فقط با تصرف مسجد من حق ثابت می‌گردد؟ لا والله، كسانی كه دلیلی صحیح ندارند از آزادی سخن و نماز جماعت من می‌ترسند آیا احتمال نمی‌دهند كه روزی مردم بیدار گردند و از كتمان كنندگان حق انتقام گیرند؟ عالم نباید برای مردم داری، حق را كتمان كند و از گویندگان بی خبر از قرآن و توحید بترسد. عاقبت، محكمه‌ی عدل إلهی و قیامتی در كار است «إن ربك لبالمرصاد» من خود حاضر بودم با حسن تفاهم مسجدم را به شخص بی طرفی واگذارم، احتیاج به هو و جنجال و جمع كردن عوام به نفع كسانی كه جز افترا و بهتان مدركی ندارند نبود آیا به قضاوت یكطرفه و محاصره و اختناق ما حقی ثابت خواهد شد آیا كسانی كه هزار سال از مظالم بنی امیه می‌نالند خود مرتكب چنین جرایمی‌می‌شوند والسلام علی من اتبع الهدی                  

 امید است بیدار شوند و راه خود را عوض كنند.

25 جمادی/1397                الأحقر السید ابوالفضل علامه البرقعی

 

بسمه تعالی

پیوست یازده برگ دارد

ریاست محترم سازمان اوقاف جناب آقای فرشچی

به استحضار عالی می‌رساند اینجانب سید ابوالفضل علامه برقعی در سن هفتاد سالگی با داشتن صد جلد تألیفات و رسالات چاپ شده در حالی كه 27 سال در مسجد گذر وزیر دفتر به امامت مشغول بوده ام به بهانه‌ی اینكه با اهل سنت هم مذاق می‌باشم با اینكه مسلمان حقیقی و شیعه واقعی می‌باشم؛ زیرا با خرافات مذهبی و مجعولات دینی مبارزه كردم. به هر حال به دستور اوقاف مرا از مسجد ممنوع كردند و به زور و جبر امامی‌را تحمیل نمودند. اكنون خانه وقفی كه محل سكنای من می‌باشد محاصره می‌باشد درب بیرونی آن را كنده وارد شده اند و اتاق آن را به تصرف آورده و فعلا تهدید می‌كنند كه باید اندرونی محقر را نیز تخلیه كنید و می‌گویند درب اندرونی را در صورت عدم تخلیه جوش می‌دهیم و مسدود می‌كنیم آیا معنی آزادی و عدالت همین است آیا مسجد های سایر اهلسنت و شیعه تا به حال در این مملكت به زور تصرف شده،[23] آیا می‌توان كلیسا را به زور تصرف نمود آیا مبارزه كردن با خرافات گناه و ذنب لا یغفر می‌باشد آیا خدا و قیامت در كمین نیست إن ربك لبالمرصاد، إن جهنم كانت مرصادا  به هر حال من جز خدا را مستعان و مستغاث نمی‌دانم. انتظار آن است كه هر چه زودتر احقاق حق نموده و شر غاصبین و دشمنان دین را در هر لباس، كوتاه نمایید.

والسلام 23/5/36           خادم الشریعه المطهره                        سید ابوالفضل علامه برقعی

 

بسمه تعالی

36]24[/4/15

ریاست محترم اوقاف آقای احمدی خدا او را به امور واقف سازد

حق را باید گفت رسول خدا (ص) فرمود: صنفان من أمتی إذا فسدا فسدت أمتی، الأمراء والعلما، این حدیث معتبری است. من از شما كه ریاست اوقاف را دارید می‌پرسم آیا جایز است مسجد یك نفر را به بهانه‌ی اینكه او سنی و یا شافعی و یا حنفی است غصب كرد؟ آیا جایز است كلیسا را غصب نمود؟ آیا مسجد مرا كه 27 سال در آن امامت كرده و امام راتب بوده ام می‌توان به زور گرفت؟ اگر چنین است چرا مساجد كردستان و لرستان و بلوچستان و تركمن ها را نمی‌گیرید و چرا آنان را از مساجدشان خارج نمی‌كنید در حالی كه من مسلمان و شیعه واقعی موحد هستم به چه مجوزی مسجد مرا غصب كرده اند؟ آیا احتمال نمی‌دهید روزی مردم عوام بیدار گردند؟ آقایان شریعتمداری و خونساری در مقابل نامه‌ی من جوابی نداشتند شما اگر جوابی دارید مرقوم فرمایید. نامه هایی كه به شما و آقایان نوشته ام إنشاءالله چاپ و در تاریخ می‌ماند آیا چنین كسانی را می‌توان عالم نامید و آیا عدالت را واجدند هر كسی می‌داند كه نماز را خدا مقرر كرده و به جماعت امر فرموده و احتیاج به اجازه علما نمی‌باشد شما به چه مدركی نماز جماعت مرا موقوف به اجازه ایشان می‌دانید آیا بر چنین مملكتی كه دانشمندانش جز زور، منطقی ندارند نباید تأسف خورد؟ آیا از شما قبیح نیست كه از اینان طرفداری كرده اید من نامه ای كه به آقایان نوشته ام چندی قبل و جوابی ندادند، جوف پاكت نهادم تا شما بخوانید و بیدار شوید، شما كه مقلد ایشانید شاید مبارزه با خرافات نزدتان گناه بزرگ لا یغفری باشد و لذا من به شما امیدی ندارم، همین قدر می‌گویم پایگاه توحید یعنی مسجد مرا تبدیل به پایگاه خرافات و شرك نمودید، باید برای محكمه‌ی عدل إلهی و قیامت جوابی تهیه كنید، بدانید إن ربك لبالمرصاد خدا در كمین ستمگرانست من یاوری جز خدا ندارم تا زودتر است توبه كنید و حق مرا احقاق نمایید، آن امام تحمیلی كه آوردند به نام خسروشاهی چون قبلا خود مسجدی داشته و لذا مسجد مغصوب مرا به دیگری واگذار نموده آیا این عمل مشروع است از خدا بترسید تا مصدر كارید این ستمها را برگردانید.                  و ما النصر إلا من عندالله العزیز القادر الحكیم.

خادم الشرع المطهر       السید ابوالفضل علامه برقعی    

 

همچنین اعلامیه ای به خط خود در میان عوام تكثیر و منتشر كردم كه متن آن چنین است: 

 

بسمه تعالی

لیهلك من هلك عن بینة و یحیی من حی عن بینة

به اطلاع عموم می‌رسانم اینجانب مسلمان و تابع قرآن و ائمه‌ی اهل بیت را قبول دارم و بر كسانی كه در محافل از من بدگویی می‌كنند معلوم باشد چون خود مجتهدم حاضرم با هر مجتهدی كه مخالف من است مباحثه و بلكه مباهله كنم، ایشان اگر هدفشان دین است و غرض دنیوی ندارند به مباهله حاضر شوند، والسلام علی من اتبع الهدی. [25] 36/2/21      قمری 22 جمادی الأولی 97   الأقل السید ابوالفضل علامه برقعی

همچنین نامه ای سرگشاده برای آقای حاجی علی كه از مریدان آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی بود و تقاضای مناظره و مباحثه كرده بود به خط خود نگاشتم كه به تعداد زیادی در میان مردم پخش گردید:

بسمه تعالی

جناب آقای حاج آقا علی زید توفیقه

پس از سلام من كتبا به شما می‌گویم اینجانب حاضرم با خود حضرت آیت الله گلپایگانی بحث كنم اگر حاضرند برای بحث دعوت كنند و اگر حاضر نیستند شاگردان من و یا خودم حاضریم با نمایندگان او بحث كنیم به شرطی كه خود حضرت آیت الله كتبا بنویسند كه اگر نمایندگان ایشان مغلوب شدند ایشان بپذیرد و مغلوبیت خود را اعلام كند.

الأحقر السید ابوالفضل علامه برقعی

و البته جوابی از ایشان به من نرسید.

آیت الله ناصر مكارم شیرازی به هر حال در جوابم جز با تهمت و دروغ و بدتر از همه زورگویی و توسل به دولت پلید شاه، مواجه نشدم از جمله اینكه جزوه ای در وجوب تعلیم و تعلم در اسلام و عدم جواز تقلید منتشر كرده بودم كه از طرف گروهی از معممین قم از جمله آیت الله ناصر مكارم شیرازی مدیر مدرسه الامام قم جزوه ای به منظور رد آن چاپ و منتشر شد. من جوابشان را با اختصار بسیار و فقط در یك برگ نوشته و ارسال داشتم و درخواست جواب كردم و حتی جوابی كافی و شافی بر آن ننوشتم، ولی  ایشان از ترس اینكه مبادا حتی آن یك ورقه را چاپ كنم به جای پاسخ گویی، به شهربانی تهران متوسل شدند؟!! چند روز پس از ارسال نامه به قم، رئیس شهربانی به من تلفن كرد و گفت شما حق ندارید ورقه ای را كه به قم فرستاده اید، چاپ كنید. گفتم من حق دارم كه از عقایدم دفاع كنم، گفت: خیر حق ندارید!

معلوم شد كه حضرات اساتید از جواب عاجز و به زور متوسل شده اند! متن آن ورقه را در اینجا ذكر می‌كنم تا خوانندگان از متن آن مطلع شوند، هر چند كه در این باب، سخن بیش از اینهاست:

به نام خدای بزرگ

دو جزوه از انتشارات مدرسه الامام قم را دیدم كه مطالبی عوامانه در آن درج شده و چون آدرس داده كه با ما مكاتبه كنید لازم دانستم چند نقطه‌ی ضعف آن را اشاره كنم اگر چه تمام مطالب آن سست می‌باشد، از خدا خواهانم كه ملت ما را از شر غلاة و روضه خوانان و نویسندگان خرافی نجات دهد.

1 - جزوه ای به نام قرآن و حدیث، در حالی كه در جوف آن بحثی راجع به قرآن نیست، به اضافه نوشته اید بعضی می‌گویند در عصر و زمان مدرك قابل اعتماد قرآن مجید است و بس. در حالی كه این صرف تهمت است؛ زیرا در سابق و لاحق هیچ كس چنین چیزی نگفته و عامه و خاصه سنت رسول خدا و احادیث سنت را قبول و حجت می‌دانند. به اضافه در اینجا خواسته اید به كسانی حمله نمایید كه می‌گویند قرآن برای امت محمد (ص) كافی است ولی بدانید آنكه قرآن را كافی می‌داند باز احادیث سنت را قبول دارد؛ زیرا قرآن احادیث رسول را تثبیت كرده همان طوری كه قواعد عقلیه را تثبیت كرده پس او حدیث را نیز قابل اعتماد می‌داند.

2 - در این جزوه نوشته اید چه كنیم كه سمپاشی نفاق افكنان خنثی شود؟ ذیل آن جواب داده اید كه باید سطح آگاهی مردم را نسبت به مسایل بالا برد، ولی خود شما، و بزرگان و مراجع شما بر ضد این جواب رفتار می‌كنند زیرا آیت الله شریعتمداری و هم آیت الله خونساری در عوض بحث با آقای علامه برقعی كه ده سال است شما را دعوت به بحث می‌كند اینان در عوض بحث متمسك به شهربانی شده و با التماس و تملق قوای انتظامی‌را وادار كردند به حبس و زجر و گرفتن مسجد ایشان. باز شما در جزوه‌ی دیگر تقلید اینان را لازم دانسته اید آیا این است معنی بالا بردن سطح آگاهی مردم، آیا با تقلید و یا با زجر و حبس و بهتان می‌توان افكار را بالا برد؟

3 - در جزوه‌ی تقلید و تحقیق برای اثبات تقلید یك دلیل علیل آورده اید كه برای گول زدن عوام خوب است و آن دلیل عبارت است از رجوع به متخصص در حالی كه در علوم كفایی باید رجوع به متخصص شود مثلا یك نفر طبیب برای محلی كافی است و همه به او رجوع می‌كنند اما علم دین واجب عینی است نه كفائی رسول خدا (ص) فرموده: "طلب العلم فریضة علی كل مسلم" هر مسلمانی باید خود عالم به اصول و فروع اسلام باشد نه رجوع به دیگری كند. ثانیا رجوع به متخصص زمانی است كه آثار تخصص و نتایج آن را بتوان درك كرد، یعنی دكتر متخصص در چشم اگر چندین چشم را به خوبی معالجه كرد معلوم می‌شود متخصص است اما اگر چشمهایی را كور كرد معلوم می‌شود دروغ می‌گوید پس تخصص او باید در دنیا معلوم گردد ولی مردم تخصص فقها را از كجا بفهمند فقها می‌گویند در آخرت معلوم و ثواب بر آن مترتب می‌شود. به اضافه مخالف می‌گوید ما مجتهدان را متخصص نمی‌دانیم بلكه مخرب می‌دانیم. ثالثا این فقهای متخصص روز به روز اسلام را خراب تر و تیره و تار كرده و احكامی‌ضد قرآن و شعایری به نام مذهب كه در اسلام نبوده آورده اند و یا به سكوت تصویب نموده اند و خرافات و موهوماتی به دین افزوده اند شما با تثبیت تقلید دكانهای خرافات را حفظ می‌كنید آیا واقعا احكام غیر ما أنزل الله كه ایشان آورده اند نمی‌دانید اگر نمی‌دانید از ما بخواهید تا برای شما بیان كنیم.

4 - در جزوه تقلید به آیه: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ‌ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»1استدلال كرده اید آیا معنی «سؤال كنید تا بدانید» تعلیم است یا تقلید؟ چگونه مطلب به این روشنی را متوجه نشده اید آیا در حوزه قم مرد مطلعی از قرآن نیست و یا هست و كتمان می‌كنند در این جزوات از كسانی كه به مطالب شما ایراد كرده اند تعبیر شده به مغرض و نفاق انداز و كم سواد و از نسبتها و تهمتها دریغ نفرموده اید آیا معنی بالا بردن سطح افكار همین است، خدا شاهد است كه هدف ما بیدار كردن شما و امثال شما و دفع حملات ظالمانه شماست. ما انتظار داریم شما اگر اشكالی دارید با خود ما درمیان بگذارید و اگر اشتباه كرده ایم ما را آگاه فرمایید و این ورقه را جواب دهید. اما اگر جواب ندادید عین همین ورقه را چاپ و به قضاوت خردمندان می‌رسانیم. همین قدر بدانید نشریات شما موجب ورز و وبال و عقاب شما خواهد شد در روز قیامت. اگر می‌توانید مطالب صحیحه بنویسید و إلا از این كار دست بردارید و دین را دكان نان قرار ندهید.   والسلام

آدرس: خیابان شاپور گذر وزیر دفتر جنب مسجد علامه برقعی

دیگر از كسانی كه علیه اینجانب به دروغ متوسل شد، شیخ یحیی نوری است كه به دروغ انتشار می‌داد من با برقعی بحث كرده و او را مغلوب كرده ام و البته این را برای خوشآمد عوام می‌گفت. در باره صدق و زهد او همین بس كه صرف نظر از اینكه در سال 1357 ده میلیون تومان پول نقد در منزل داشته مالك املاك و مستغلاتی در تهران و مازندران بوده است كه خبر آن در شماره 15709 روزنامه اطلاعات مورخ 21/6/1357 مضبوط است، در حالی كه می‌دانم ده سال قبل ایشان طلبه ای فقیر بود.

------------------------------------

1-منظور آن است كه آیه‌ی مذكور قسمتی از آیه 43 سوره مباركه نحل و آیه 7 سوره انبیاء است كه آقایان دایما به همین صورت و بدون ذكر صدر آیه، به آن استشهاد می‌كنند! آیه شریفه چنین است: «وَمَا أَرْ‌سَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِ‌جَالًا نُّوحِی إِلَيْهِمْ ۚ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ‌ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»«پیش از تو نیز جز مردانی كه به ایشان وحی می‌كرده ایم به رسالت نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل كتابهای آسمانی پیشین بپرسید» و اصولا آیه ارتباطی به مسئله تقلید ندارد بلكه می‌فرماید اگر نمی‌دانید كه پیامبران همواره  مردانی بوده اند كه به ایشان وحی می‌شده از اهل كتاب بپرسید تا از این موضوع مطلع و به صحت سخن ما مطمئن شوید. و برای صحت قول خود مدركی ارایه كرده و نخواسته از اهل كتاب تقلید كنیم و فرموده بپرسید تا بدانید در حالی كه تقلید موجب علم و دانستن نمی‌شود و در آیه بعد نیز مردم را به تفكر تشویق فرموده و پیداست  كه تفكر و تقلید با هم تناسب ندارند. لازم به ذكر است كه در سوره انبیاء، آیه شریفه، لفظ «مِن» را فاقد است.