102. باب أنّ الأئمّة ‡ عندهم جمیع الکتب الّتي نزلت من عندالله عزّوجلّ وأنّهم یعرفونها علی اختلاف ألسنتها

در این باب دو حدیث آمده که هر دو «محمّدباقر» هیچ یک را صحیح ندانسته‌اند و مجلسی اوّلی را مجهول و دوّمی را ضعیف شمرده است.

* حدیث 1- مدّعی است که أئمّه تورات و انجیل و کتب سایر انبیاء را به ارث برده‌اند! بطلان این قول در بررسی احادیث باب قبل بیان شد. همچنین می‌گوید: همانا خدا در زمین حجّتی نمی‌گذارد که چون از او سؤال شد بگوید: نمی‌دانم! با اینکه رسول خداص حجّت بود و در پاسخ بسیاری از سؤالاتی که از او می‌شد، می‌فرمود: نمی‌دانم صبر کنید تا وحی نازل شود. در قرآن بارها فرموده: ﴿مَآ أَدۡرِي و ﴿إِنۡ أَدۡرِيٓ﴾= نمی‌دانم» و خدا بارها فرموده: ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ و ﴿وَمَا يُدۡرِيكَ و ﴿لَا تَدۡرِي﴾= نمی‌دانی».

* حدیث 2- سند آن در نهایت ضعف است. کلینی از روایات این باب نتیجه می‌گیرد که امام زبان‌های گوناگون می‌داند. در حالی که پیغمبر زبان عبرانی یهودیان مدینه را نمی‌دانست و چنانکه در قرآن اشاره شده یهودیان مدینه به آن حضرت می‌گفتند: ﴿رَٰعِنَا و او نمی‌دانست که از این کلام قصد بدگویی دارند تا آنکه خدا برای آنکه مؤمنین این کلمه را به کار نبرند و یهود نیز نتوانند از این لفظ سوءاستفاده کنند، نهی نمود و فرمود:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا﴾                           [البقرة: 104]

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! «راعِنا» مگویید [و به جای آن] بگویید: اُنظُرنا».

همچنین نامه‌هایی که رسول خداص برای دعوت به اسلام، به سران کشورها می‌فرستاد، به زبان عربی بود نه به زبان مخاطبان نامه‌ها. اگر حضرت سلیمانu نطق پرندگان را می‌دانست ربطی به سایر انبیاء ندارد.