129. باب الأمور الّتي توجب حجّة الإمام

این باب مشتمل است بر هفت حدیث که مجلسی حدیث 1 و 4 و 5 را صحیح و حدیث 2 و 3 را حسن و 6 را مجهول و 7 را ضعیف شمرده و آقای بهبودی نیز جُز حدیث اوّل و دوّم، باقی احادیث را صحیح ندانسته‌ است.

کلینی در این باب قصد دارد اموری را بیان کند که «حجّةالله» بودن امام را ثابت کند. باید گفت: اگر امام منصوب خداست، همان کلام خدا که امام را نصب فرموده، بیاور و به احادیث که به قول شما «ظنيّ الصّدور» می‌باشند، نیازی نیست!

* حدیث 1 و 6- راوی آن «أحمد بن محمّد برقی» است که با او قبلاً آشنا شده‌ایم (ص102). در این حدیث فراموش کرده که امام حسین و حضرت کاظم فرزند اکبر نبوده‌اند. گرچه در حدیثی مجهول (= حدیث ششم همین باب) از قول هشام بن سالم جوالیقی» آورده‌اند که فرزند اکبر در صورتی امام است که در خلقتش عیبی نباشد[1]. «هِشام بن سالم» راوی حدیث 84 باب مفتضح 165 کافی و همان احمقی است که روایت کرده قرآن دارای هفده هزار آیه بوده است!! وی بنا به نقل کلینی معتقد بود خدای متعال دارای صورت (کافی باب 34 حدیث 5) و تا ناف مجوّف و بقیة اندامش توپُر است!! (کافی باب 33 حدیث 3). در مورد سلاح پیامبر نیز در باب 96 سخن گفته‌ایم. بدانجا مراجعه شود.

* حدیث 2 و 5- راوی حدیث دوّم «یزید شَعِر» است که واقفی و قائل به عدم وفات حضرت کاظم بوده و بعداً در عداد دلیل‌تراشان برای حجّت ‌الله بودنِ امام درآمده است. نجاشی او را توثیق نکرده است. در حدیث دوّم می‌گويد: نشان حجّت‌بودنِ امام این است که جواب مسائل حلال و حرام را بدهد و در حدیث پنجم می‌گوید: دادن جواب مسائل، دلیل امام‌بودن نیست!! مجلسی ناچار شده من عندی ببافد که منظور آن است دادن جواب مسائل برای عوام حجّت نیست و برای خواصّ حجت است! می‌گوییم: این توجیه را خودتان بافته‌اید و دلیلی بر آن از خود روایت نیاورده‌اید.

* حدیث 3- در این حدیث می‌گوید که امام مسلمانان باید پاکدامن و حلال‌خور و فاضل (= عالم به حلال و حرام) باشد که سخن درستی است.

* حدیث 4- می‌گوید: کسی امام است که بازی نکند در حالی که امام حسن و امام حسین ـ علیهماالسّلام ـ در کودکی بازی می‌کردند. علاوه بر این، کودکی که بازی نکند، سالم نیست و نمی‌توان بازی‌نکردن را حُسن کودک به شمار آورد.

* حدیث 7- می‌گوید: امام کسی است که از وقایع فردا خبر می‌دهد!! این کلام مخالف قرآن است که فرموده:

﴿وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗا﴾                                                     [لقمان: 34]

«و هیچ نفسی نمی‌داند که فردا چه می‌کند».

و به رسول خدا فرموده: تا بگوید:

﴿وَمَآ أَدۡرِي مَا يُفۡعَلُ بِي وَلَا بِكُمۡ﴾                                                         [الأحقاف: 9]

«و نمی‌دانم که با من و با شما چه خواهند کرد».

و آیات دیگر. همچنین در این حدیث می‌گوید: سخن هیچ انسان یا پرنده و حیوانی بر امام پوشیده نیست!! این خبر مخالف قرآن و حقایق تاریخ است. رسول خداص زبان یهودیان را نمی‌دانست (البقرة: 104 و النّساء: 46) تا چه رسد به زبان مرغان و سایر حیوانات[2]! (این روایات را مقایسه کنید با روایت هشتم باب 66 کافی). مخفی نماند که این حدیث ضعیف را شیخ مفید در «الإرشاد» (ج 2، ص 224 و 225) آورده امّا آخرین جملة آن را حذف کرده است. به راستی استناد به اینگونه احادیث چه فایده‌ای دارد؟



[1]- این­گونه امور را که شناخت امام الهی و هدایت اُمّت و ممانعت از حیرت و ضلالت مردم منوط به اطّلاع از آن است باید توسّط شارع به عموم مسلمین اعلام شود تا این­همه فِرَق گوناگون از قبیل واقفی و فطحی و بتری و ..... به وجود نیاید. نه آنکه اظهار آن را بر عهدۀ احمقی چون «هشام بن سالم» و یا «أبویحیی الواسِطی» بگذارند که به قول غضائری احادیث منکر نیز روایت می‌کند.

[2]- در این موضوع رجوع کنید به کتاب حاضر، ص 121 و 323.