35. تلاش های شريعتمداری برای گرفتن مسجد و عاقبت وی

عامل مهم در گرفتن مسجد از من، آیت الله سید كاظم شریعتمداری بود، زیرا پس از انتشار كتاب درسی از ولایت و متعاقب آن چند كتاب دیگر از تألیفاتم (از جمله احكام القرآن و جزوات تابشی از قران و چند رساله دیگر كه در آنها پاره ای از خرافات و بدعتها را با ذكر دلیل و مدرك رد كرده و راجع به قابل فهم بودن قرآن برای عموم و فقدان دلیل صحیح برای تقلید نیز مطالبی مستدل آورده بودم) عداوت اهل بدعت با من بیشتر شد و در این اوضاع شریعتمداری، چنانكه گذشت در جواب چند خرافی اعلامیه ای صادر كرد كه برقعی از ما نیست و همان نامه موجب تهییج بسیاری از مردم علیه اینجانب شد، علاوه بر آن چون در سالهای اخیر، قبل از گرفتن مسجد از من، علاوه بر كتبی كه رد بر خرافات نوشته بودم، مسجد ما پایگاه موحدین و محل درس و بحث ایشان شده بود و هر هفته اینجانب یا چند تن از برادران اندیشمند و محقق پیرامون حقایق قرآنی و رد موهومات و بدعتها و خرافات سخنرانی می‌كردند و مسایل مهمی‌راجع به نبود مدركی متقن بر امامت منصوصه، و فقدان دلیل كافی بر حلیت نكاح متعه و نظایر اینها در مسجد مطرح می‌شد، و این امر برای مخالفین ما خطری بزرگ و جدی بود، فلذا شریعتمداری چند نامه به شاه و ساواك نوشت كه مسجد برقعی را بگیرید و او را طرد كنید و حتی مبالغی از سهم امام كه می‌گرفت برای این كار خرج كرد و این مبالغ را بین كلانتری محل و پاسبانها و افراد بیكار و بیعار و عرق خورهای محل و مزاحمین و كبوتربازها تقسیم كردند تا مرا از مسجد بیرون كنند و آنان نیز با دولت برای هجوم به مسجد و تعطیل كردن آن همدست شدند. علاوه بر شریعتمدار، آخوند دیگری به نام سیداحمد خوانساری برای گرفتن مسجد از من نیز چندین نامه به دربار و ساواك نوشت. این سیداحمد مردی نه چندان با سواد ولی در ریاكاری و جلب عوام و گرفتن وجوهات استاد بود.

اما از عاقبت كار آیت الله شریعتمداری بگویم كه وی در ماجرای پانزده خرداد كه شاه می‌خواست آقای خمینی را اعدام كند، شریعتمداری برای آنكه او را از اعدام نجات دهد اجتهاد او را تصدیق نموده و اعلام نمود كه وی مجتهد است و إلا آقای خمینی در میان جمهور علمای بزرگ آن زمان از اعتبار علمی‌بسیار، برخوردار نبود. ولی چون آقای خمینی پس از شاه قدرت را به دست گرفت همین شریعتمداری برتری آقای خمینی را تحمل نكرد و تا آنجا كه می‌توانست با وی رقابت كرد و به هیچ وجه او را تأیید ننموده و پس از مدتی گفته شد كه وی از یك كودتا علیه حكومت آقای خمینی مطلع بوده اما موضوع را اطلاع نداده و با آن مخالفت نكرده و تصویری از او را كه در نزدیكی شاه نشسته است در روزنامه ها چاپ كردند و او را درباری خواندند، و بدین ترتیب وجهه آبرویش در میان عوام و خواص از بین رفت و از مرجعیت تقلید ساقط شد. اللهم اجعل عواقب أمورنا خیرا.

ایامی‌كه شریعتمداری در منزلش در واقع زندانی بود، نامه ای به او نوشتم كه اگر برقعی از شما و با شما نبود، خدای برقعی نیز با شما نبود. حال از حق كشی توبه كن و گر نه آخرتت بسیار بدتر خواهد بود.