2. نسب مؤلف

بدانكه نويسنده از اهل قم و پدرانم تا سي نسل در قم بوده اند و جد اعلايم كه در قم وارد شده و توقف كرده موسي مبرقع فرزند امام محمد تقي فرزند حضرت علي بن موسي الرضا (ع) مي‌باشد كه اكنون قبر او در قم معروف و مشهور است، و سلسه نسبم چون به موسي مبرقع مي‌رسد ما را برقعي مي‌گويند، و چون به حضرت رضا مي‌رسد رضوي و يا ابن الرضا مي‌خوانند و از همين جهت است كه شناسنامه‌ي خود را «ابن الرضا» گرفته ام. سلسله‌ي نسب و شجره نامه ام، چنانكه در كتب انساب و مشجرات ذكر شده و در يكي از تأليفاتم موسوم به «تراجم الرجال » نيز در باب الف نوشته ام، چنين است: ابوالفضل بن حسن بن احمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير ميران بن اميران الأول ابن مير صفي الدين بن مير ابوالقاسم بن مير يحيي بن السيد محسن الرضوي الرئيس بمشهد الرضا من أعلام زمانه بن رضي الدين بن فخر الدين علي بن رضي الدين حسين پادشاه بن ابي القاسم علي ميره بن أبي الفضل بن بندار بن مير عيسي بن أبي جعفر محد بن ابي القاسم علي بن أبي علي محمد بن احمد بن محمد الأعرج ابن احمد بن موسي المبرقع، ابن الامام محمد الجواد. رضي الله عن آبائي و عني و غفر الله لي و لهم. والدم سيد حسن، اعتنايي به دنيا نداشت و فقير و تهي دست و از زاهد ترين مردم بود و در سنين پيري و در حال ضعف و ناتواني حتي در فصل زمستان و در هواي يخ بندان، كار مي‌كرد. ولي خوش حالت و شاد و شب زنده دار و اهل عبادت و بسيار افتاده حال و سخاوتمند و متواضع بود. و أما جد اول يعني والد والدم، سيد احمد مجتهدي بود مبرز و بي ريا و از شاگردان ميرزاي شيرازي صاحب فتواي تحريم تنباكو، و مورد توجه وي بود و چنانكه در "تراجم الرجال" نيز آورده ام وي پس از ارتقاء به درجه‌ي اجتهاد از سامراء به قم مراجعت كرد و مرجع امور دين و حل و فسخ و قضاوت شرعي محل بود و اثاث البيت او مانند سلمان و زندگي او ساده مانند ابوذر بود و درهم و ديناري از مردم توقع نداشت، از حاجي ملا محمود كه از زارعين قم و مورد اعتماد بود، نقل شده كه سالي زراعت گندم مرا "سن" رسيد، نذر كردم اگر بلاي «سن» از زراعت من دور شود يك بار گندم به در منزل ايشان ببرم و رفتم زير سايباني خوابيدم، چون بيدار شدم اثري از "سن" نديدم، فهميدم سيد داراي مقامي‌است. ايامي‌كه ايران مشروطه طلب شد به ايشان گفته شد اكثر بلاد مشروطه شده و اكثر علماء فتوي دادند، چرا شما فتوي نمي‌دهيد، جواب داده بود: چون اكثر مردم آن را استقبال كرده اند معلوم مي‌شود امر باطلي است زيرا مردم غالبا طالب حق نيستند.