130. باب ثبات الإمامة في الأعقاب وأنَّها لا تعود في أخ ولا عمّ ولا غیرهما من القرابات

این باب مشتمل بر پنج حدیث است که مجلسی حدیث 1 و 3 و 4 را صحیح و 2 را ضعیف و 5 را مجهول شمرده و آقای بهبودی جُز حدیث 3 و 4 را صحیح ندانسته است.

در احادیث این باب ادّعا شده که امامت پس از امام حسن و امام حسینإ فقط در اعقاب است و پس از آنان در دو برادر جمع نمی‌شود. باید گفت: امامت و پیشوایی در هر مسلمانی که واجد شرایط و لایق باشد ممکن است، چنانکه قرآن فرموده:

﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾            [الفرقان: 74]

«و کسانی که می‌گویند: پروردگارا، ما را همسران و فرزندانی [مایة] روشنی چشم عطا فرما و ما را پیشوا و مقتدای پارسایان قرار ده».

اگر دو برادر مانند حضرت محمّد بن علیّ بن الحسین و حضرت زید بن علیّ بن الحسین یا دو پسرعمو مانند حضرت سجّاد و حسن مُثَنّی یا حضرت جعفر بن محمّد و محمّد نفس زکیّه[1] و.... به شریعت اسلام و مسائل دین، عالم باشند، چه اشکالی دارد که هر دو پیشوایی نموده و مردم را ارشاد کنند؟ اصلاً چرا و به چه دلیل امامت را انحصاری بدانیم؟

اما اگر منظور کلینی از «امام و امامت» معنایی دیگر است و به نظر او امام ارتباط خاصّی با خدا دارد که مانند نبوّت، برای غیر به هیچ وجه قابل حصول نیست. در این صورت می‌پرسیم: اینگونه احکام که مربوط به اصل امامت است، چرا در قرآن نیامده تا کلّ أمّت لااقلّ از احکام عمومی إمامت ـ از جمله همین مسأله ـ آگاه شوند و اظهار آن بر عهدة رُوات کلینی از قبیل علیّ بن ابراهیم و محمّد بن یحیی و سهل بن زیاد و یونس بن یعقوب ـ که فطحی مذهب بوده ـ و محمّد بن اسماعیل بن بَزیع[2] و..... نهاده شده است؟!!

چرا قرآن کریم دربارة امامت که این اندازه از نظر کلینی مهمّ است و قسمت اعظم جلد اوّل کافی را به همین مسأله اختصاص داده است، اهمال نموده و از امامت و مسائل مربوط به آن ذکری نفرموده است؟!



[1]- ر. ک. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 242 و 273.

[2]- این افراد در همین کتاب معرّفی شده‌اند. به فهرست مطالب مراجعه شود.